علی اکبرمعلی اکبرم، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

پسر طلای ما

تغذیه ی گلپسرم 2

سلام نازنینم....... خوشگل مامان دیگه انقدر بزرگ شدی که چیزای متنوع زیادی می خوری 2.3 روزه که کته با گوشت بهت میدم .البته اولش که می خوری انگار می خای بالا بیاری ولی بعدش درست می خوری 2 دفعه ست که بهت خرما هم میدم یکم با شیر خودم قاطی می کنم و امروز یک عدد بیسکوییت مادر هم داخلش نرم کردم که شد سرلاک خرما و به عنوان صبحانه خوردی گلم. دیروز برای اولین بار بهت موز هم دادم که رنده شده و قاطی با شیر خودم که شد شیر موز. در طول روز هم بیسکوییت مادر میدم دستت و شما هم می خوری ومیرزی البته انقدر با نمک با دوتا دندونات نصفش می کنی دیگه سوپتم که همچنان ادامه داره ولی پر ملات تر شده (گوشت ...
25 بهمن 1390

اولین سرما خوردگی

گل پسرم الان حدود یک هفته ست که سرما خوردی..... نمی دونم چرا خوب نمیشی ... البته خوشبختانه سرما خوردگیت خیلی شدید نبود... الان دیگه فقط از ناحیه ی بینی اذییتی............ انقدر بینیتو می گیرم دیگه هم می خام بگیرم گریه می کنی ........ اخ که دلم کباب میشه وقتی می بینم که به راحتی نمی تونی شیر بخوری..... اینجا در حال جوشونده خوردن: عزیزم وقتی گریه می کنی تنها چیزی که ساکتت می کنه تاب بازیه.                 غصه نخور عزیزم زودی خوب میشی.          ...
22 بهمن 1390

روز گذر پسر گلم

سلام گل پسرم  مدتیه نیومدم به وبلاگت سر بزنم برای همین حرف برای گفتن زیاد دارم ... اخه این مدت اینترنت نداشتیم و منم می خواستم به کارای دیگم برسم تا اینکه امروز وصلش کردیم ...دیگه داشت کم کم حوصلمون سر می رفت............. نمک خونه ی ما از کجا بنویسم برات ...از بازیگوشیات یا شیطنتات یا با نمکیت................ هفته ی پیش شما وقتی روی فیشرت نشسته بودی خم شدی که از روی زمین پتوتو  که خیلیم دوسش داری رو بر داری که با کله افتادی زمین و صدایی کرد و منم سریع از توی آشپزخونه دویدم طرفت که شما چه گریه ها یی که نمی کردی خلاصه ارومت کردم و بهت آب دادم ولی دیگه ...
19 بهمن 1390

جشن دندونی

سلام پسرکم ...... قند عسلم .......... عشق مامان ٧ ماهگیت مبارک گل من ............ دیگه حسابی داری برای خودت مردی میشی........ دندونم که داری برای خودت  و قتی بهت نون میدیم انقدر بامزه میخوری که می خام درسته قورتت بدم ......بابا گفتنتم توی خونه دیگه زیاد شده ......... اخ که انقدر عاشق کنترل و موبایل و تلفنی که برات به جذابیت اسباب بازیات نیست ، من نمی دونم این کنترل سیاه چی داره که انقدر دوسش داری که حتی برای بدست اوردنش گریه هم  می کنی گاهی ... من و بابا هم که طاقت گریه کردن شما رو نداریم زودی تسلیم میشیم........... عزیزکم دیشب برات جشن دندونی گرفتیم...
9 بهمن 1390

اولین مرواریدای قند عسلم

سلام سلام صدتا سلام            هزارو سیصد تا سلام من اومدم با دندونم                 می خوام نشونتون بدم صاحب مروارید منم                 دوتا همزمان باهم یواش یواش و بی صدا             شدم جزو کباب خورا   گل پسرم مبارکه مرواریدات.... شما تا این لحظه ٦ ماه و ٢٣ روز و١٨ ساعت و ٥٦دقیقه و٤٠ ثانیه سن داری عزیزدلم ...دیشب ی...
3 بهمن 1390
1